۱۱مهر
ماه نیستم
که بی اجازه بر بام خانه ات برایم
پلنگ نیستم
که بر صخره ای به تماشای تو بنشینم
زنی دیوانه ام
که ضروریست رویت نشود
تا قواعد مکتوب
همچنان مقدس بماند
تقصیر تو نیست
که صدایت را حق ندارم
تقصیر تو نیست
که از«دوستت دارم»
رگهای من
رودهای مذابند و
آغوشم این همه شعله ور
و اگر دنیا
دیوانه ها را به رسمیت نمیشناسد
تقصیر تو نیست محبوب من!
ببخش اگر چنان تلخم
که اوقات تو را شیرین نمیکنم
قسم میخورم نمیدانم این کولی در گلوی من چه میکند؟!
حالا پرهیز کن از این دیوانه
که رام نمی شود
که آرام نمیشود
پرهیز کن از من
و دعا کن برای زنی که دلتنگی هایش را
چون جنینی مرده حمل میکند
و در بازوهایش
یک جفت بال بی تاب پنهان است
#فاطمه_سالاروند
۹۷/۰۷/۱۱
شعری به نهایت زیبا . خیلی لذت بردم . عالی بود عالی